این صفحه درباره تولد، خانواده، یا سوابق شخصی نیست — چون آنچه باید بدانیم، نه گذشتهاش، بلکه اثرات حضورش بر ایران است.
علی خامنهای نه یک رهبر واقعی، بلکه بازمانده یک مهندسی قدرت است. کسی که با سرکوب و فریب بالا آمد، با دروغ ماند، و اکنون با نفرت عمومی سقوط میکند.
پس از درگذشت خمینی، بسیاری از خبرگان او را حتی «لایق رهبری» نمیدانستند. اما با فشار، زدوبند، و ترس از شفافیت، او را بر تخت نشاندند.
سالها بدون محبوبیت مردمی، ولی با کنترل سپاه، اطلاعات، قوه قضائیه و رسانهها، کشور را در مشت گرفت.
خود را رهبر مستضعفین معرفی کرد — ولی ثروتش را از بیتالمال برداشت.
ادعای عدالت کرد — ولی جلوی عدالت برای نزدیکانش ایستاد.
دم از وحدت زد — ولی حتی یکبار با مردم منتقد حرف نزد، فقط تهدید کرد.
گفت دشمن خارجی داریم — ولی درد واقعی ما، ظلم داخلی بود.
او میخواست تاریخ را جعل کند — اما خودش، به سند زنده سقوط تبدیل شد.
«خامنهای کسی نبود — ولی اجازه دادیم همهکس شود. حالا وقت پایان است.»