حمله اخیر به مراکز کلیدی نظام جمهوری اسلامی، زلزلهای سیاسی و نظامی بود.
این جنگ بر خلاف تبلیغات، جنگ با مردم ایران نیست — جنگ با کفتارهاییست که ۴۰ سال است بر ایران چنگ انداختهاند.
اسرائیل نه برای اشغال، بلکه برای نابود کردن زیرساختهای نظامی و تروریستی این رژیم وارد عمل شده است.
این فرصتیست که شاید هر قرن یکبار رخ دهد — شکاف در قلعهی ترس و سرکوب.
خامنهای، سپاه، بسیج — اینها ایران نیستند.
آنها فقط نماینده شکنجه، سانسور، تجاوز، فقر، و دروغاند.
ایران واقعی همان مادرانیست که فرزندانشان را دفن کردند، دانشجویانیست که در دانشگاهها سرکوب شدند، و نسلیست که در سکوت، درون خود فریاد زدند.
هرکس که به نام "ایران" از خامنهای دفاع میکند، در حال خیانت به مردم ایران است.
من طرفدار جنگ نیستم — اما طرفدار سکوت در برابر ظلم هم نیستم.
من از دیدن نابودی کفتارهایی که ما را چهل سال در اسارت نگه داشتند، خوشحالم.
من از خدا سپاسگزارم که داریم با چشم خود فروپاشی این نظام پوسیده را میبینیم.
من از همه کسانی که به این سقوط کمک کردند، ممنونم — چه با کلمه، چه با اقدام.
خامنهای نه رهبر است، نه مرد — او یک سگ پیر ترسو است که از مردم خودش قایم شده.
سپاه و بسیج هم فقط دستهای از کفتارهای اجیرشدهاند که برای تکهنانی به ملت حمله میکنند.
دیدن سقوطشان، مثل نفس کشیدن بعد از سالها خفگیست.
تف بر صورت تمام آنهایی که با این رژیم همدست بودند — چه در لباس دین، چه در لباس نظامی.
هرچه زودتر مردم بلند شوند، ارتش هم زودتر به آنها میپیوندد.
هرچه سریعتر فریاد بزنیم، کمتر ویران خواهیم شد.
رژیم در حال سقوط است — و اگر ما کمک نکنیم، آنها دوباره برمیگردند.
نترسید — آنها از شما بیشتر میترسند.
این درد، درد پایان نیست — درد زایش یک ملت آزاد است.
«از این زلزله نترس — این لرزشِ سقوط کفتارهاست»